عروی .. مدافع حکومت دینی
عبدالله عروی؛ اندیشمند مغربی از مدافعان گسست معرفتی از میراث گذشته به شمار میآید و بر ضرورت پیوند با ارزشهای مدرنیسم غربی، بر این اساس که ارزشهایی بشری و عقلانی هستند، تأکید دارد. ولی در آخرین گفتوگوی رسانهای با نشریهی «المساء» مغرب، او پس از ناکامی تلاشها برای رسیدن به نظامهای دموکراتیک در مناطق عربی، از حکومت مذهبی دفاع کرد. چه چیز باعث شد اندیشمندی نوگرا همانند عروی خواستار چنین مفاهیم عتیقهای برای حل چالشهای معاصر حکومت شود؟ آیا این به سبب بازگشت توانمند مقدسات است به زندگی سیاسی در مناطق عربی در سایهی تحولات بزرگی که بهار عربی ایجاد کرد و هنوز پسلرزهها و بازتابهای جهانی آن وجود دارد؟
این اندیشمند مغربی همواره دوست دارد گهگاهی سکوتش را بشکند و سنگی در آبگیر راکد فکری در مناطق عربی بیندازد تا از موضعگیریهای خویش بگوید و بیش از آنکه باعث مناقشاتی فکری شود در محیطی که در آن بحث و گفتوگو نابود شده است، باعث برانگیختن شگفتی دیگران میگردد.
عبدالله عروی در آخرین گفتوگوی رسانهای خویش با روزنامهی «المساء» از حکومت دینی، پس از ناکامی تلاشها برای بومی سازی نظامهای دموکراتیک در کشورهای عربی، دفاع کرد. بر اساس این گفتوگو، او معتقد است آرامش میان تئوکراسی (دولت دینی) و دموکراسی (دولت مدنی) ممکن است.
عروی در توضیح نگرش خود میگوید: «وضعیت موجود عربی و جهانی، پرسش شگفتانگیزی برای همهی ما مطرح میکند که تا مدتی پیش قابل طرح نبود. یعنی مسألهی دموکراسی و تئوکراسی یا به عبارت اسلامی: حکومت شرعی عادل».
او میپرسد آیا میتوان ازدواجی از این قبیل را تصور کرد که دو چیز متناقض مثل دموکراسی و تئوکراسی را کنار هم بگذارد؟ در پاسخ میگوید: «هنگام جستوجو متوجه میشویم که این امر نزد عموم تحلیلگران سیاسی پنهان مانده است و به آن توجه نکردهاند، زیرا پنداشتهاند که با دستاوردهای دانش نوین سازگار نیست. ولی امروزه مشخص شده که همراهی و توافق امکانپذیر است. چالشی جدید که نتیجهی ناکامی تجربیات کمونیستی و نیز جهانیسازی سرمایهداری است».
نخستین بار نیست که این اندیشمند مغربی و مدافع مدرنیته و سکولاریسم از چنین ائتلافی سخن میگوید که میتواند میان حکومت مدنی به عنوان نمایندهی دموکراسی از یک سو و حکومت دینی نمودیافته در تئوکراسی از دیگر سو برقرار شود. وی پیشتر در گفتوگویی با مجلهی مغربی «زمان» در سال 2012م از چنین چیزی در رابطه با اوضاع جاری در مغرب سخن گفت و نظامی را پیشنهاد داد که بین پادشاهی مبتنی بر قانون واقعی و دموکراسی جمع میکرد. او نقش پادشاه را حمایت از نوگرایی و رویارویی با نیروهای محافظهکار دانست با این حال که شاه طبق نص صریح قانون اساسی مغرب لقب «امیر المؤمنین» را برای خویش در امور دینی داشته باشد. بر اساس دیدگاه نویسندهی کتاب «الایدئولوجیة العربیة المعاصرة: ایدئولوژی معاصر عربی»، تنها پادشاه بر حل مسائل دینی توانایی دارد!
علت این تحول فکری در کسی که مدافع مدرنیته و عقلانیت بوده، این است که معنای دموکراسی طبق تعریف خودش، یعنی «حکومت مردم بر مردم برای مردم»، مقتضی وجود شرایطی است که در واقعیت جامعهی ما امروزه ممکن است یافت شود یا نشود. حتی آنگونه که عروی میگوید: «ممکن است چنین شرایطی مهیا شود، ولی از دست برود و دموکراسی به هرج و مرج ویرانگری منجر گردد. همان طور که کارشناسان بزرگ اخطار دادهاند. هر کس معتقد است که ریاست از آن ملت است و فقط ایشان در هر زمان و مکانی حق حکومت دارند، چگونه شگفت زده میشود وقتی ببیند از درون دموکراسی، پوپولیسم سربرآورده است؟! اگر اکثریت به تنبلی دچار و به گدایی خو کرده باشند، چنین میشود». بنا بر این به نظر عروی راهکار جادویی، همان آمیختگی دموکراسی با تئوکراسی است.
عدم تبادل نظر پیرامون نگرشهای مهم و بنیانگذار
این دفاع از تئوکراسی از سوی اندیشمندی که به تفکر عقلانی و نگرهی نقادانه شناخته شده است، توجه زیادی را به خود جلب نکرد. و این یعنی عدم تبادل نظر پیرامون افکار بزرگ و مؤسس در جوامعی که نخبگانش ربوده شدند و اندیشه در آن کلیشهای و تقلیدی شده است.
معروف است که تئوکراسی به عنوان یک شیوهی حکومتی که مشروعیت خود را از متون دینی میگیرد، با بروز دوران روشنگری در اروپا به پایان رسید و نزد بسیاری از اندیشمندان مطرح در عهد رنسانس، تئوکراسی با مفاهیم منفی همراه گردید. همان طور که مفهوم «حکومت شرعی عادل» هرگز در تاریخ اسلامی یافت نشده است، زیرا مشروعیت حکومت اسلامی در گذشته به میزان اجرای امور شرعی از سوی آن پیوند داشته است و هرگاه این تطبیق و اجرا میان طرفداران و منتقدان مورد بحث و کشمکش قوی قرار گرفته است، مشروعیت آن حکومت نیز زیر سؤال رفته است. ولی جمع بین دو صفت شرعی بودن و عدالت، همواره از رؤیاهای شیرینی بوده است که بسیاری از اندیشمندان اسلامی بر زبان آوردهاند و در عین حال در ذهن، نگرشی استبدادی عدالتپیشه داشتهاند. زبان حالشان میگوید: «یوسف بن حجاج را میبوسیم و ندای عمر فاروق سر میدهیم»، در نتیجه از سرکوب و استبداد حجاج بهره بردند و به عدل عمر هم نرسیدند.
چه باعث شد اندیشمندی نوگرا همانند عروی خواستار چنین مفاهیم عتیقهای برای حل مشکلات معاصر حکومت شود؟ آیا این به سبب بازگشت توانمند مقدسات است به زندگی سیاسی در مناطق عربی در سایهی تحولات بزرگی که بهار عربی ایجاد کرد و هنوز پسلرزهها و بازتابهای جهانی آن وجود دارد؟
پاسخ چنین سؤالی را شاید کسی جز عروی نداند، ولی چیزی که نباید بر خواننده پنهان بماند، این است که اندیشمند مذکور دو دورهی زمانی متفاوت را گذرانده و او در هر صورت صاحب طرحی اصلاحگرایانه است. طرحی که بر پایهی انتقاد از سیطرهی فرهنگ قدیم و نگرش گزینشی و دفاع از سکولاریسم و لیبرالیسم فکری استوار است تا راهی به سوی مدرنیته گشوده شود. بدین خاطر عروی به عنوان یک اندیشمند اصلاحطلب همواره برای کوتاه آمدن از دیدگاههایش آماده بوده است. همانند آنچه در همان گفتوگو تصریح کرد و پذیرفت: «امانت مرا در اکثر موارد وامیدارد با تصمیم گیرندگان همکاری کنم، در حالی که از کسی مثل من، نپذیرفتن انتظار میرود».
در متن همین گفتوگو عروی اعتراف میکند که باورهای پیشین «در ما تخم نومیدی و تمایل به تخریب کاشته است». و ظاهرا بخشی از این نومیدی در دنیای معاصر عربی به مدرنیته نیز کشانده شده است. ولی او مصاحبهی مذکور را با اندکی خوشبینی به پایان میبرد که در بطن خود تا حدودی با تقاضا و فراخوانیاش به سوی مفاهیم کهن و گذشته تناقض دارد، هنگامی که میگوید: «گره کار ما در این است که بیش از آنچه بفهیم، حفظ میکنیم، یعنی تعامل با گذشته را از حساب حال و آینده، برتری میدهیم. فرد خوشبین میتواند ادعا کند که آنچه امروزه با خشونت تمام و وحشتناک ویران میشود، ما را در همه حال از زنجیرهای گذشتهی اسفناک آزاد میکند». با این فرق که، این همان گذشتهای است که عروی خواهان آن برای حل مشکلات حال و آینده است!
نظرات